زندگی ، چیزی جز مبارزه میان عاطفه و عقل نیست . . .
راز پیشرفت در آغاز کردن است . راز آغاز کردن در آن است که وظایف سخت و پیچیده ی خود را به وظایف کوچکی که قابل مدیریت کردن باشند ، بشکنید و سپس از نخستین آنها آغاز کنید . . .
برای بهترین ایده منتظر نمان ، ایده بهتر را انجام بده ، بهترین نیز به دنبال آن خواهد آمد . . .
عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه می بیند . . .
الماس را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد . . .
بزرگان به کارهای کوچک و بی اهمیت بسیار زود رسیدگی می کنند . . .
صادق ترین ، بی توقع ترین ، مفیدترین و دائمی ترین رفیق برای هر کسی کتاب است . . .
یک دروغ ممکن است دنیا را دور بزند و به جای اولش برگردد ؛ اما در همین مدت ، یک حقیقت هنوز دارد بند کفش های خود را می بندد تا حرکت کند . . .
کار یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش باشید و بازی یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش نباشید . . .
کسی که نتواند خود را مهار کند ، بدون شک قادر به مهار دیگران هم نخواهد بود . . .
تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب . . .
بهتر است دهانت را ببندی و احمق بنظر برسی ، تا اینکه بازش کنی و همه بفهمند که به راستی احمقی !
ما در عمر خود نگران دشواریها و سختیهایی زیادی هستیم که بیشتر آنها هرگز روی نمیدهد . . .
بهترین راه برای درک هر چیز ، تجربه کردن آن است . چون با حدس و گمان هیچوقت دانا نخواهی شد . . .
______________________________
ساموئل لنگهورن کلمنس ( به انگلیسی : Samuel Langhorne Clemens ) ( زادۀ ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ – درگذشتۀ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰ ) که بیشتر با نام قلمی اش ، مارک تواین ( مارک توِین ) ( Mark Twain ) ، شناخته میشود ، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود . او شهرت خود را مدیون رمان ماجراهای هاکلبری فین ( ۱۸۸۵ ) و ماجراهای تام سایر ( ۱۸۷۶ ) است .
او در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز میسوری در روستای فلوریدا با کلبههای چوبی پراکنده به دنیا آمد . پدرش قاضی بخش و تاجری کوچک و اصلالتاً اهل ویرجینیا بود که در کنتاکی درس حقوق خوانده و در همانجا به جین همپتون موخرمایی برخورده و با او ازدواج کردهبود . در ۱۲سالگی پدرش فوت کرد و سمیوئل مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش اوریون دایر کرده بود ، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد . صفحاتی از روزنامه به مقالات طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را مینوشت و با امضای عجیب غریب چاپ میکرد . در ۱۸ سالگی به سنت لوئیس بزرگترین شهر میسوری رفت . سپس به نیویورک رفت و مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد . در طی ۲-۳ سال به شهرهای مختلف می رفت و در آنجا حروفچینی می کرد . وی سفر نافرجامی به آمریکای جنوبی داشت . از ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۴ سوار بر کشتی بخار بر میسی سیپی سفر میکرد . در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای مختلف برای مجلات مقالههای طنز مینوشت . در جنگ داخلی آمریکا نقش کوچکی را بر عهده گرفت . در سال ۱۸۶۶ با آلتا کالیفرنیا برجسته ترین روزنامه غرب قراردادی به این مضمون امضا کرد : خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان زمان و سمت که دور کره زمین می گردد و ضمن سفر گزارش می نویسد .
سر انجام او با اولیوه لنگدن دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک پس از مغازلات بسیار ازدواج کرد . در بیست سال بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتاب هایش را در این مدت نوشت . اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روز افزونی نصیبش شد . دختر جوانش سوزی وقتی پدر و مادرش در خارج بودند مرد ، خانم کلمنس که سالها بیمار بود از دنیا رفت و کوچک ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد . در ۱۹۰۶ انشای سرگذشتش را آغاز کرد . ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدّی و چند کتاب طنز گذراند . کلمنس نام مارک تواین ( مارک توِین ) را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلات می نوشت بهعنوان ادای دِین گرفت و در تمام کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد .
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه بزرگان ,
سخنان مارک تواین ,
,
:: برچسبها:
جملات کوتاه فلسفی و پند آموز از مارک تواین + زندگینامه ,
:: بازدید از این مطلب : 3510
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0